کیست آن مه؟ که می رود نازان


عاشقان در پیش سراندازان

پای وصلش ز سوی ما کوتاه


دست هجرش به جان ما یازان

حلقهای دو زلف چون رسنش


چنبر گردن سر افرازان

بر سر چار سوی دل مشهور


کمر او ز کیسه پردازان

در خم زلف او زبون دلها


چون کبوتر به چنگل بازان

می دواند میان لشکرگاه


از چپ و راست همچو طنازان

دست در دامنش زنم روزی


بر در بارگه چو سربازان

بوسه ای خواهمش، و گر ندهد


بستانم به دولت غازان

اوحدی، دل مده به غمزهٔ او


کشکارا کنند غمازان